دانشکده به فکرمونه خب !

۱

ساعت 8.30 شب در حال بیرون رفتن از دانشکده: 

یک نگهبان نشسته در نگهبانی پنجره را باز می کند و  

- خانم ببخشید

- بله

-یه لحظه

- (حرکت به سمت نگهبانی) بله

-دانشکده بودید الان؟

-بله!!

-کلاس داشتید؟

-نه

- با کی بودید؟

-بله؟!!!

-پیش استاد بودید؟

-نه!

-کجا بودید پس؟

-تو انجمن علمی.

-انجمن علمی؟

-بله

-انجمن درش باز میمونه ها! پنجرش هم باز میمونه، اونطرف هم خوابگاهه میان تو!!

(مکالمه درباره این که چجوری یک نفر از خوابگاه میتونه بیاد توی انجمن علمی و بعد چیکار میکنه مثلا؟!)

-نه از موقعی که ما اومدیم که خودم درش رو قفل کردم رفتم!

-از کی یعنی؟

-یک هفته تقریبا

-نه تو این هفته هم باز مونده بوده

-فکر نمیکنم!

و...

۲ 

یک هفته بعد:

 

۳        

با توجه به تصویر بالا کدام گزینه صحیح است؟!

طبق مصوبه ی شورای فرهنگی دانشکده:

1-     من دانشجوی عضو تشکلم! پس باید ساعت 7 بروم خانه!

2-     من از ساعت 7 به بعد دانشجوی عضو تشکل نیستم!

3-     در شش ماهه ی اول سال تا ساعت 8 دانشجوی عضو تشکلم، در شش ماهه ی دوم سال تا ساعت 7! در کل اگر عقب کشیده شدن ساعت را هم بهش اضافه کنیم که واویلا...!

4-     از فردا از ساعت 7 به بعد سایه ی دانشجوی عضو تشکل را هم با تیر میزنند پس به نفع خودتان است که...! 

گزینه ی صحیح: ساعت ۷ تشریف ببرید خانه تان وگرنه باز هم ازتان می پرسیم که...!!!

۴

-  بعد از ساعت 6 از فضای دانشکده استفاده ی بهینه می شود و یکی از موسسات زبان در کلاسهای دانشکده مان به تدریس تاپ ناچ!!! می پردازد! تبلیغ این موسسه هم شامل یک چنین عبارتی است: "محل تشکیل کلاسها: دانشگاه تهران"!!!

- پیام بازرگانی: بیاید یک مقایسه ی کتابخانه ای هم بکنیم! ساعت 6 کتابخانه ی دانشکده کاملا تعطیل می شود! البته از 4 به بعد که خبری از کتاب دادن هم نیست. این در حالی است که سال گذشته حداقل تا ساعت 7 باز بود. و اینکه بگذریم از کتابخانه های شبانه روزی دانشگاه های دنیا ، داشکده ی فنی را هم بیخیال که فنی اند بالاخره می دانید که! کتابخانه ی همین دانشکده ی حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران تا ساعت 7 کتاب می دهد و تا ساعت 8 سالن مطالعه اش باز است. دانشجویانش را هم ساعت 7 نمیندازند از دانشکده بیرون! از این ساعت ها چه چیز را می شود فهمید؟! یعنی یک نسبتی وجود ندارد میان تولید علم و فارغ التحصیل موفق و امکانات موجود؟! حالا این که کدامش اول بوده بماند!

۵ 

حداقل پیامد یک چنین کاری تبدیل دانشجویان (و احتمالا اساتید) به موجوداتی مدرک گیر و پول بگیر صرف! معنایش می شود اینکه بیا، کارتت را بکش، درست را بده و بنشین سر کلاست و برو!!! و این یعنی تقلیل آکادمی و محیط آن به یک صرفا "مکان" درآمد زایی! به نظرم ما به نوعی در حال تجربه ی پیامدهای منفی بوروکراسی هستیم بدون اینکه هیچگاه بوروکراسی واقعی را تجربه کرده باشیم. (اگر که مهمترین چیز در بوروکراسی را عمل بر مبنای قوانین مکتوب بدانیم)

از طرفی وقتی دانشکده ای می شود خانه ی اجاره ای، طبیعتا نگاهش به دانشجویانش هم می شود اجاره ای. اینجا را اجاره کرده اند که این دانشجویان بیایند و بنشینند سر کلاس، یک استاد هم بیاید و برود سر کلاسش و پولش را بگیرد و بعد همه با هم به آغوش گرم خانواده بر میگردند! و فردا هم روز از نو، روزی از نو!

پنجشنببه و جمعه را هم که از اساس برای خانواده ساخته اند نه کار علمی!

و نتیجه ی همه ی اینها می شود دانشکده ای که دانشجویان خودش را بیرون میریزد تا راحت تر درآمدزایی کند.

۶

باز دمشان گرم می آیند نامه ی رسمی می دهند دست آدم که حالا رسما برو گم شو، حداقلش آدم به توسط یک اردنگی محترمانه ی نگهبانی آن هم در هر ساعتی که احساس کرد حالا وقتش است، بیرون نمیشود!

البته من که از رو نمی روم. ساعت 7 میروم یک جای دیگری برای خودم پیدا میکنم،  حالا وقتی نگهبانی ازت بپرسد با کی بودی جواب میدهی با کتابهایم همین دور و ور ها!