تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

دروغ مشروع

این مطلب با توجه به یادداشت "نگاهی اخلاقی به درباره الی" نوشته شده است. اصل یادداشت سروش دباغ را از اینجا دانلود کنید.


1

اخلاق عدالت محور مردانه و مراقبت محور زنانه... طبق توضیح این یادداشت گفتار مراقبت محور متضمن این معناست که فاعل اخلاقی، بیش از آنکه در تنظیم مناسبات و روابط اخلاق دل مشغول اموری مانند عدالت و آرادی باشد، در پی حفظ و نگهداری ارتباط شخصی خویش با دیگران و مراقبت از آنهاست.

 

به نظر من میتوان این مفهوم مراقبت محوری را جایگزین کلمه ی مستعمل و قدیمی "محافظه کاری " کرد.  گرچه کلمات معنای خود را دارند اما به نظر می رسد گفتار توضیح داده شده به عنوان مراقبت محوری، که مصداقش می شود زنان درباره ی الی، با محافظه کاری بهتر قابل توضیح است. حداقل برای جامعه ی ایران نام آشنا تر است و کاربردی تر! به هر حال چیزی که این کلمات به ذهن من متبادر می کند

چیزی که این مفاهیم و مصادیق به ذهن من متبادر می کند، عمل بر مبنای مصلحت (عموما کوتاه مدت) است. و مصلحت اندیشی است که دروغ را در پی می آورد و این "دروغ مصلحتی" کاملا پذیرفته شده و قابل توجیه در جامعه...

صحنه ای از درباره ی الی که بیشتر اثرگذاری را بر من داشت، صحنه ی آخر فیلم بود که همه در حال تلاش برای بیرون آوردن ماشین از گل بودند اما در نهایت نتوانستند کاری از پیش ببرند...همین جا بود که من به قضاوتی درباره ی عملکرد آنها(و همه ی آنها) رسیدم.

این است که نمیتوانم مراقبت محوری و به تعبیر روزمره محافظه کاری و مصلحت اندیشی را مثبت ارزیابی کنم. و شاید تمام چیزهایی که در ادامه می نویسم ناشی از همین دید نامثبت باشد. در نگاهی وسیه تر من این حالت را یکی از ارکان خلقیات ایرانی و مشخصا یک ضعف اخلاقی میبینم. به نظرم رفع بسیاری از مشکلات اجتماعی-خلقیاتی ما ، صراحتی را طلب می کند که به تبع آن مصلحت اندیشی کمرنگ تر و کمرنگ تر می شود.

 

2

جدایی نادر از سیمین را به نوعی مکمل درباره ی الی می بینم. هم به لحاظ شباهت های بسیار مضمون و فضاها و بازیگران و...و هم از این نگاه تفاوت نوع منظومه های اخلاقی که شما درباره ی درباره ی الی مطرح نمودید.

نگاه انتقادی درباره ی الی محدود بود. محدود به سن و جنس و طبقه ی خاص.  جدایی نادر از سیمین اما نگاهی وسیع تر و ایران شمول تر داشت. اولا که در آن فقط طبقه ی متوسط نقش نداشت. (البته همچنان سایه ی یک نگاه طبقه متوسطی به مسائل احساس می شد). دوم آنکه اشتباهاتش (به تعبیر منی که با محافظه کاری سر سازش ندارم) منحصر به گروه خاصی نبود و اساسا بخش مهمی از فیلم، درگیری شخصیت ها با تصورات قالبی موجود درباره ی گروه ها و قشر ها بود.

(از این لحاظ شاید لازم باشد که مخاطب هم نگاهش را فراتر از تصورات قالبی موجود ببرد.)

دقیق تر بخواهم بگویم از این لحاظ جدایی نادر از سیمین از این لخاظ نقیضه ای بود بر درباره ی الی و پاسخی به نگاه متمایز کننده ی جنسیتی بر عملکذد افراد. در واقع متهم (از دیدگاه منی که دروغ مصلحتی را غیر مصلحتی را غیر اخلاقی میدانم) درباره ی الی یک زن متاهل و میانسال طبقه ی متوسط است. اما جدایی نادر از سیمین نشان می دهد که محافظه کاری ایرانی فراتر از آنی است که در گروه خاصی بگنجد. در جدایی، همه در شرایطس قرار میگیرند که مجبور به مصلحت اندیشی می شوند و محافظه کاری ایرانی بهترین گزینه ی پیش روی آنها را نشان می دهد: دروغ مصلحتی. نادر دروغ می گوید نه فقز به دادگاه(که قانونش خیلی چیزها را نمیفهمد) که به دختر خودش هم. به مصلحت نگرانی برای زندگی خود و دخترش(دلیلی که دقیقا ذکر می کند)

دخترش هم دروغ می گوید، طبق همان مصلحت.

 

جدایی نادر از سیمین در واقع نمایش شرایطی است که همه را به دروغ و مصلحت گرایی وامیدارد. همه دروغ میگویند. یک جور بده بستان که شاید در نهایت به کسی هم آسیب نرسد. در صورتی که اگر هیج کس دروغ نمیگفت باز هم شرایط همان بود. (پس این لزوم دروغ از کجا می آید؟) همه برای دروغ خود دلیل قابل قبول دارند. اما مهم این است که در فیلم این صفت به گروه خاصی نسبت داده نمی شود.

 

{توضیح تفضیلی  اینکه هر کس چگونه و کجا و چرا دروغ می گوید..—به تفکیک شخصیت ها: نادر، سیمین، دخترشان، راضیه خانم، شوهر راضیه}--- همه دروغ مصلحتی میگویند نه چیز دیگر!}

 

3

در این میان اما میان همه ی این دروغ گفتن ها تفاوت هست. نوجوان داستان را که کنار بگذاریم، رفتار خاصی را در دو زن داستان میتوان دید که در دو مرد دیده نی شود و بلعکس. با این که همه محافظه کار و مراقبت گرا هستند اما همه به یک میزان نمی توانند این نوع عملکرد مبتنی بر مراقبتشان را اظهار کنند.

سیمین بی هیچ ابایی انگیزه ی مهاجرتش را فرزندش اظهار می کند.(مهم نیست که انگیزه ی واقعی اش چیست؟ مهم این است که سیمین با این اظهار می خواهد به عملش-که به فرار تعبیر می شود- مشروعیت بخشد و این نوع از استدلال است که برای جامعه پذیرفته شده است)

راضیه خانم برای فرزندش شکایت کرده است از اساس، برای کمک خرج شوهر بودن سر کار می رود(انگزه ای که در دادگاه آن را بیان می کند)

 

اما نادر تا زمانی که دروغش (برای دخترش) برملا نشده است، اظهار میکند که به دنبال کشف حقیقت است و میخواد بر خودش ثابت شود که گناهکار هست یا نه؟ (اما در عمل سنگ در راه کشف حقیقت می اندازد) . نکته ی مهم اینجاست که وقتی دخترش از او علت دروغش را می پرسد، نادر به نگرانی برای فرزند (اینکه در مدتی که او در زندان است چه بر سر او می آید) را عنوان می کند. (اما فقط برای دخترش، در حوزه ی خصوصی و فقط در شرایطی که مجبور به استدلال مشروعیت بخش است)

 

شوهر راضیه هم با اینکه عنوان می کند پول برایش مهم نیست و برای گرفتن حق اش تلاش می کند، اما در نهایت با 15 تومان راضی می شود و حق ا را فراموش می کند. (ظاهرا به علت فقز و مصلحتی که برای فرار از بدبختی باید به آن تن در داد- در ان مورد دیالوگ مشخصی وجود ندارد). برای همین حتی راضی به گردن گرفتن گناه قسم دروغ هم می شود. با این استدلال که بدبخت تر از این دیگر وحود ندارد.

 

4

علت این تفاوت انگیزه های اظهار شده از رفتار در عین شباهت رفتار ها را میتوان در همان تصورات قالبی ای جست که فیلم به صورت آشکارا با آن درگیر است. {درگیری آشکار یعنی حاهایی که دقیقا هر دو قشر تصویر شده تصورات قالبی در مورد خودشان و گروه مقابل را نام می برند. مثلا وقتی که نادر میگوید آره! خدا و پیغمبر فقط مال شماهاست! و یا جایی که شوهر راضیه می گوید اگر ناموس برای اینها مهم نیست واسه من مهمه، و یا وقتی که می گوید: چرا فک میکنین ما تو خونه همش میرنیم تو سر زن و بچمون؟ ما هم آدمیم مث شما...)

 

تظاهراتی که برای مشروعیت بخشی به عمل وجود دارد، بسته به تصوری که از آن گروه در جامعه وجود دارد متفاوت می شود. بدون اینکه در اصل تفاوت معناداری در خود عمل وجود داشته باشد.

حداقل خواست جامعه از یک زن (متاهل) این است که فکر همسر و فرزندش باشد و برای حفظ(محافظه کاری، رفتار مبتنی بر مراقبت) کانون گرم خانواده بکوشد. برای یک زن واژه های بچه داری و شوهر داری کاملا معنا دار است اما متقابل آن برای یک مرد بی معنی نیست.  برای همین، چیزی که در مورد یک زن پذیرفته می شود رفتار مبتنی بر مراقبت محوری است. همین زن را وامیدارد که انگیزه ی کارهایش را به نوعی منطبق با چنین منظومه ای ارائه دهد.

اما برای یک مرد اینگونه نیست. انتظار جامعه از او مراقبت گرایی و مصلحت محوری نیست، از یک مرد انتظار می رود که بجنگد، در راستای حق و عدالت و ... همین است که گرچه مرد در واقع رفتاری مبتنی بر مراقبت محوری دارد، اما نمیتواند آن را بروز دهد. چرا که برای او پذیرفته شده و مشروعیت بخش نیست. حداقل به همان اندازه ای که برای یک زن مشروعیت بخش است.


حالا همه ی اینها را میتوان گذاشت کنار این تصور قالبی که "زن ها محافظه کارند". چنین به نظر میرسد که دامن زدن به این تصورات قالبی (گه لزوما پایه ی حقیقت آمیز هم ندارند) در جامعه ی ایران، کاری نیست که آن را بتوان کار علمی نامید. حداقل چیزی که میتوان برای علم و در اینجا جامعه شناسی تعریف نمود، فراتر رفتن از سطح تصورات قالبی است. به نظر میرسد که چنین علمی بیشتر در پی توجیه وضع موجود است تا نگاه انتقادی به آن. در چنین شرایطی که ناخودآگاه همه را به توجیه وامیدارد، گویا تلاش برای فرار از وضع موجود، راهی است که به دهن سیمین می رسد، چون یک عدم رضایتی وجود دارد، اما نادر گئیا با شرایط عجین شده و آن را پذیرفته است!


جاهایی که اندک تلاش هایی برای دروغ نگفتن هست...




پ.ن: این مطلب را دقیقا یک سال پیش نوشته بودم. قرار بودم یک سری اصلاحاتی رویش اعمال شود که چون قرار بود همانموقع ها یک ویژه نامه جدایی نادر از سیمین در بیاوریم گذاشتمش همانموقع اصلاحش کنم. بعد که چاپ نشد دیگر یادم رفت که همچین چیزی وجود خارجی داشته اساسا! دوباره دیدن فیلم هم کمکی به ایده دار شدن بنده نکرد، یعنی اساسا هر کس دیگری م جای من بود و نقدهای کوبنده ی اباذری به فیلم های اصغر فرهادی را می شنید مینطوری میشد!! (در عین کل کل های بسیار در کلاس در مخالفت شدید با استاد، مزه ی فیلم ها رفت اصلا!! تا حدی که منی که اصلا چهارشنبه سوری را ندیده بودم، چند روز پیش دیدم و حالم به هم خورد از فیلم رسما...!)

اکنون با توجه به غرهای وارده بهترین کاری که میتونستم بکنم زنده کردن یک سال پیشم بود! بلکه حسرت بخورم یه موقعی دست بنویس داشتم!! همین!

نظرات 2 + ارسال نظر
توحید دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:50 ب.ظ

سلام

از آشنایی با این جمع اندیشمند و متفکر خوشحالم. یک پست در مورد خاطرات حاج سیاح نوشته بودید . بد نیست این مطالب بنیان بر افکن آقای پورپیرار در مورد دروغ های تاریخ معاصر را هم مطالعه کنید :

http://w3.naria.ir/view/18.aspx?id=691

http://www.naryna.blogsky.com/1390/12/07/post-45/

http://www.naryna.blogsky.com/1391/01/13/post-56/

از تبادل اندیشه با شما خوشحال می شوم.

توحید دوشنبه 14 فروردین‌ماه سال 1391 ساعت 05:51 ب.ظ

tohid.zaher@yahoo.co.uk

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد