تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

ما پارانویدی ها

نام خانوادگی و نام : 

ساغر

 شماره ترم : 

3891

 شرح ترم : 

نیمسال اول سال تحصیلی 90-89

 وضع ترم : 

مشغول به تحصیل

 نوع ترم : 

عادی

 وضع مشروطی : 

عادی

 قانون مشمول : 

3111-3111-00-00-31-1-10

 

کارنامه ترمی 3891

ردیف

شماره و گروه درس

نام درس

واحد

نمره

نتیجه نمره

وضع نمره

وضع درس

نوع درس

نوع
ثبت نام

کل

عملی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

1

03

046

02

31

روان شناسی اجتماعی

2

0

15

قبول

اعلام شده

عادی

اختصاصی

عادی

محدوده زمانی برای اعتراض پیش بینی نشده است

2

02

092

02

31

جامعه شناسی سازمانها

3

0

*

نامشخص

اعلام نشده

عادی

اختصاصی

عادی

محدوده زمانی برای اعتراض پیش بینی نشده است

3

02

093

02

31

جامعه شناسی سیاسی

2

0

15.5

قبول

اعلام شده

عادی

اختصاصی

عادی

 

4

02

105

02

31

جامعه شناسی کاروشغل

3

0

18

قبول

اعلام شده

عادی

اختصاصی

عادی

محدوده زمانی برای اعتراض پیش بینی نشده است

5

01

717

02

31

جامعه شناسی خانواده

2

0

14.5

قبول

اعلام شده

عادی

اختصاصی

عادی

محدوده زمانی برای اعتراض پیش بینی نشده است

6

02

075

03

31

فرهنگ عامه

2

0

16

قبول

اعلام شده

عادی

اختصاصی

عادی

محدوده زمانی برای اعتراض پیش بینی نشده است

7

03

085

20

31

مبانی تاریخ اجتماعی

2

0

15

قبول

اعلام شده

عادی

اصلی

عادی

محدوده زمانی برای اعتراض پیش بینی نشده است

8

03

091

20

31

متون اسلامی

2

0

17

قبول

اعلام شده

عادی

عمومی

عادی

محدوده زمانی برای اعتراض پیش بینی نشده است

*این درس رو حداکثر 12.85  میشم! چون از 14 شدم 6.85

 

 

خب من چه کار کنم که درسهایی که پایین ترین نمره را ازشان گرفته ام یا سر کلاس خیلی خیلی زیاد با استاد مربوطه بحث و دعوا کرده بودم (و جالب تر اینکه می بینی پایین ترین نمره های درس مربوطه مربوط به کسانی بوده که یک وضعیت مشابهی داشته اند. یعنی یک کمی بحث و مخالفت(و نه فقط مشارکت)و ... می کرده اند در کلاس!)* یا بیرون کلاس یا بعد امتحان!


جالب تر اینکه این پایین ترین نمره ها دقیقا همان درسهایی بودند که استادش از بچه ها خواست نظرشان را درباره ی کلاس بنویسند (و در هیچ کلاس دیگر چنین نوشته ای خواسته نشد!) و من هم که دل خوشی از آن درسها نداشتم طبعا...نوشتم آنچه نوشتم! و با اسم و امضا :D

خب چرا دقیقا باید همان درسها پایین ترین نمره هایت که هیچ، پایین ترین نمره ی کلاس باشی تقریبا و دقیقا(یکی اش تقریبا یکی اش دقیقا!)

 

البته غیر از آن درسهای با نمره ی نسبتا پایینی که میدانم چون تحقیقشان را خیلی دیر دادم یا ندادم نمره ام اینجوری شد. (فرهنگ عامه و سیاسی). و غیر از درسی که به نسبت مزخرف نمره دادن استادش خیلی هم خوب شده ام(روانشناسی اجتماعی)!

 

خب من چه کار کنم که درسی را که میگفتم 10-12 میشم را شدم 18!

 

شما بودید معتقد نمی شدید که نمره دادنی است و نه گرفتنی؟ معتقد نمی شدید که اگر دعوا کنی نمره نمیگیری و اگر دعوا نکنی و تمام طول ترم فقط بنشینی سر کلاس و هندزفری بگذاری توی گوشت و کتابت را بخوانی و کاری به کار کلاس نداشته باشی نمره ات نسبتا (نسبت به نمره ی بقیه و نوع نمره دادن استاد) خوب می شود؟ (البته به این شرط که بیرون کلاس با استاد دعوایت نشود!) هیچ ربطی هم به  این ندارد که برگه ات را چطور نوشته باشی.

 

خب هر چقدر هم که نسبت به استاد درس مربوطه احساس خویی داشته باشی و فکر کنی که چنین کاری ازش بعید است، با دیدن نمره این صحنه های دعوا می آید جلوی چشمت! و یادت می آید حرفهای قدیمی هایی که از الکی نمره نگرفتشان برایت می گویند (و این احتمال که تو هم تجربه خواهی کرد بالاخره). یادت می آید حرفهای آدمهایی که هشدار هزینه دادن می دادند بهت. خب آدم شک می کند که نکند این همان تجربه و هزینه و ... باشد؟!

در یک چنین وضعیتی، الان من حق ندارم  هر درسی که نمره ام کم می شود را بگویم استادش لج کرد و تقصیر اون بود، نه من؟!

                                                         ***

خب اون محمدرضا شاه بنده خدا هم حق داشت که احساس کند انگلیسی ها بیرونش انداختند. و یادش بیاید که یک وقت یک مصدقی بود و داشت سعی میکرد با انگلیسی ها مبارزه کند و نفتی را ملی کند و .. و بعد به یاد آوردن این صحنه ها بگوید که انگلیسی از این حرکت به دل گرفته بودند و الان تلافی اش را درآورده اند و کله پایش کرده اند. به هر حال او هم دیده بود کودتایی و  شنیده بود چیزهایی... 

خب حق داشت آن خانم سلطنت طلب فیلم ملکه و من (آپارات هفته ی پیش پخش کرد) که به نجوا  می گفت مردم ایران انقلاب نکردند این انگلیسی ها خمینی رو تو آب نمک خوابوندند و اوردنش سر کار! 

حق داشت این خانمی که دیروز توی ماشین به عالم و آدم از جمله همین شاه و ملکه اش  فحش می داد و بعد می گفت: "چطور شاه رو مثل کلینکس اینجوری انداختن بیرون" !!!!!!!!!!!!!!!! (حالا من موندم این کلینکسه واسه چی باید یه سال مردمو علاف می کرد! یعنی ملت 1سال خودشونو کشتن کلینکس بندازن بیرون!!!! همین کلینکسه 2781 نفر** کشته داد از آبان 56 تا بهمن 57؟ فک کن.. احتمالا موقعی که داشتن سعی میکردن کلینکسه رو بگیرن پاره شده لبد! :)

 

اینطور پارانویدی بودن و توهم توطئه داشتن گویا روشی است برای بر عهده نگرفتن مسئولیت اشتباهات خود. "نظریه توطئه رویکرد غالب در جوامع ضعیف ، گرفتار مشکلات و عاجز از حل آنها است. این رویکرد به حاکمان این گونه جوامع و حتی مردم آنها امکان می دهد تا شکست ها، عقب ماندگی ها و مشکلات درونی شان را با فرافکنی به جوامع بیرونی و عوامل خارج از مرزهای ملی خودشان نسبت دهند."***


و گویا من هم اینطوری شده ام! و هی روش های خودآگاه به کار میبرم که با این وضعیتم مبارزه کنم! و وقتی کسی ازم می پرسد که اینجوری فکر میکنی؟ قویا فریاد میزنم نه!  ولی نشد و نمیشود خب! به هر حال همه چیزمان باید به همه چیزمان بیاید. من هم جزوی از همین جامعه ام! اگر توهم توطئه ی انگلیس نداشته باشم یک توهم دیگری جایگزینش باید بکنم که!  این الان خودش فرافکنی نیست که اصلا :]


___________________________________________________________________________

*البته یک تحلیل غیر پارانویدی هم می شود ارائه داد اینجا. آن هم اینکه وقتی سر کلاس به این شدت با استاد مربوطه دعوایت می شود انقدر که فکر میکنی چرت و پرت می گوید و آخرش هم به هیچ جایی نمرسید و تو حرف خودت را میزنی و او هم حرف خودش را یعنی اینکه دیالوگ نمیتوانی برقرار کنی با طرف. و طبعا وقتی سر کلاس انقدر به وضوح و هیجان نمیتوانی حرفت را بفهمانی خب در برگه که قطعا نمیتوانی!


**باقی، آمار کشته شدگان انقلاب، امروز، 9 مرداد 1382، به نقل از آبراهامیان، تاریخ ایران مدرن، نشر نی: 1389: ص 285


***محمدی، نظریه توطئه، نگاه نو، آذر 1370، ص7 ، به نقل از فتاحی(گردآوری و ترجمه)، جستارهایی درباره تئوری توطئه در ایران، نشر نی: 1388: ص 25


****کلا همه اش فکر میکردم که نمره مهم نیست و نباید به اون فکر کنی وقتی داری درس میخونی. شاید فقط دو هقته ی امتحانات حق داشته باشی بهش فکر کنی در همین حد که معدل کلت زیر 17 نیاید به دلایل خاص اقتصادی مثلا... اما جدیدا کشف کرده ام که یک چیزهایی هست به نام اعتماد به نفس و قدرت کمتر فحش خوردن و ... که این نمره به آدم می دهد نمیدانم چرا!

نظرات 19 + ارسال نظر
ملیکا سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 12:30 ق.ظ

جای من خالی! چقدر دلم می خواد وقتی با استاداتون دعوا می کنی سر کلاس باشم ببینم حال کنم :دی تو مدرسه خیلی حال می کردم با این کارات :چشمک

یوحنا سه‌شنبه 3 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ق.ظ http://www.okaf.blogfa.com

آخرش نفهمیدم
تو خوشحالی که سر کلاس کل کل میکردی با استاد
یا ناراحتی که نمره‌های بد گرفتی

محمّد جمعه 6 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:30 ب.ظ

:-bd

مینا شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:41 ق.ظ

اینکه سر کلاس با استاد دعوا می کردی نشانه چیه؟ اینکه خیلی دانشجوی زرنگ و با سوادی هستی؟ اینکه خیلی می فهمی؟ اینکه تو می دونی و استاد نمیدونه؟ نه عزیزم خیلی موقعها برای اینه که میخوای جلب توجه کنی یا موضوعی رو اشتباه می فهمی و نمی خوای قبول کنی و یا اینکه به اشتباه فکر کردی دانشجو حتما باید اعتراض کنه و با جنجال سر کلاس و اینور اونور حرفشو بزنه در حالی که تجربه ۱۸ سال درس خوندن به من میگه که دانشجو به ویژه در دوره کارشناسی و در سالهای اول اون باید ۲ تا گوش برای شنیدن و ۲ چشم برای خوندن داشته باشه و یک زبان برای حرف زدن. باید اول ۱۰ تا کتاب خونده باشی که بعد سر کلاس با استاد دعوا کنی.

م سه‌شنبه 17 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:39 ب.ظ

موافقم با مینا و اینکه چهار برابر حرفی که می زنی باید بخونی و بشنوی.
بعلاوه اینکه انتقاد با احترام مرزهای باریکی دارند و نقد موثر در کمال اخلاق حرفه ای و احترام اتفاق می افته

همه ی این نقدهایی که به من وارد میشه قبول!‌ ولی چرا حتی یک نفر هم نیست که به من بگه پارانویا دارم...داریم و ... یا نه؟! یعنی احساسم اینه که همه دو خط اولو میخونن نظر میدن!‌خب البته منم انتظار ندارم کسی همشو بخونه ولی من هدفم از نوشتن این پست چیزهای دیگری هم بود احیانا!
اخلاق حرفه ای هم نمیفهمم یعنی چی!

ملیحه ریاضی پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 02:40 ق.ظ

پارانویا که قطعا داری-داریم.
ولی خب اینکه بگی پارانویا داری بعد 3 پاراگراف به استادی تهمت بزنی که بخاطر دعوا و کل کل بهت نمره نداده قضیه رو از پارانویا داشتن صرف خارج می کنه.
ساغر جان یه چیزی به عنوان تجربه: سال های اول و دوم آدم کله اش خیلی باد داره. فک می کنه خیلی باسواده و خوب خونده است. نفس درسهایی که می خونیم هم که به اندازه کافی دهن پر کن هست. خب همینا کافیه واسه اینکه آدم احساس استغناء کنه و این اول بیچارگیه. ولی سال سوم و چهارم که برسی واسه همه سال هایی که به جای خوندن و خوب خوندن صرف چیزهایی می کردی که جز لحظه ای ارضاء کردن هیچ چی نداشته حسرت می خوری.
اون وقته که آدم قدر استادایی که کم کم تو کلاس با نحوه تدریسشون و کارنوشت خواستنشون سعی می کردن به راهت بیارن رو می فهمی. مثل جوادی یگانه،اباذری،شریعتی،اعتمادی و کسایی که تو این دانشکده کم ان.

ساغر پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ق.ظ

ازین اسمایی که اوردی یکیش خیلی تو ذوق میزنه! ولی به لحاظ هدف مقدس(!) دانشجو کردن دانش آموز ها برای اکثر استادامون احترام شدیدی قائلم. خصوصا اونهایی که با برنامه میان سر کلاس!

ولی میدونی...من یه چیزیو نمیفهمم... من کجا با قطعیت تهمت زدم؟! وقتی عنوان پستم هم پارانویاست حتی یعنی که من یه جایی این وسط هام... نمیدونم... واقعا یک همچین تصوری میده به خواننده اینی که من نوشتم؟!

همه ی اینهایی که گفتی دلیل بر این نمیشه که فقط خوند و خوند و خوند و دیگر هیچ! و البته بحث کردن خودش قسمتی از اون خوب خوندنیه که گفتی. اگه آدم بخونه و هیچ استفاده ای نکنه که فایده ای نداره. اصلا شاید درکش از چیزی خونده خیلی متفاوت باشه. و یک چیز دیگه ای که الان به ذهنم اومد... بنظرم احترام یعنی اینکه به چیزایی که استاده میگه توجه کنی! و وقتی مخالفی با حرف یا با روش یا با هر چیز دیگه ای، اگر کلاس اونقدر باز باشه که بتونی حرف بزنی و نزنی دو حالت داره یا خودت رو آدم حساب نمیکنی یا استادو. چون به هر حال با اشاره ی گذرای استاد که قانع نمیشی. (البته گاهی سر کلاس نمیشه مطرح کرد موضوع رو باید گذاشت بعد کلاس!)
به هر حال این حرف زدن با یک زبان راه را برای شنیدن مطالب بیشتری با دو گوش فراهم میکنه! استاده هم که نمیاد گوش بده بگه باشه!!
چهارشنبه سر کلاس این احساس بهم دست داد که فرق من بی ادب(!) با بقیه ی مودب اینه که شاید دقیقا بقیه هم همون حرفای من رو میزنن یا من هم همون حرفا رو میزنم. فقط من بلند میگم اونا در گوشی! دقیقا یک چنین اتفاقی افتاد آخه! وقتی بلند میگی این اجازه رو به طرف مقابل میدی که از خودش دفاع کنه. ولی وقتی تو دلت میگی یا در گوشی و ... یعنی آدم حسابش نمیکنی طرفو! میدونی... خیلی راحت تره که آدم بشینه سر کلاس گو ش بکنه یا نکنه و بعد آخر ترم هم جزوش رو بگیره بخونه بره امتحان بده. کاری هم اگر داشت سمبل کنه و تمام... و من اینجا اعلام کردم که دقیقا با یک همچین کاری نمره ی بهتری گرفتم! و این تجربه مو به اشتراک گذاشتم.

نمیگم خیلی کارم درسته و اینا... قبول دارم خیلی وقتا لحن صحبت کردم طوری میشه که آدمها فکر میکنند به قصد تخریبشون دارم گیر میدم بهشون فقط. ولی هم دست خودم نیست! هم اینکه به نظرم خیلی مسخره است این سیستمی که یه ساعت میگن چاکریم مخلصیم و اینا و بعد یک کلمه حرف مخالف میزنن. خیلی تهوع آوره این حالت

در آخر اینکه به شخصه یادم نمیاد کتابی (و نه جزوه!) رو که کسی سر کلاس معرفی کرده نخونده باشم. مگر اینکه خیلی خیلی بی علاقه باشم به موضوع که در اون صورت مشارکت هم نمیکنم در کلاس تقریبا. همینطور در مورد کارنوشت. (مگر اینکه مشکل فنی داشته میبودم!) این هم یک بخشی از همون احترامه است!

خلاصه اینکه به نظرم یک استاد نرمال(!) هم خوشش نمیاد از یک کلاس ساکت و همه چی آرومه!

پس نوشت پنج‌شنبه 19 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:26 ق.ظ

اخیرا مطلع شدیم که یکی از این اساتید با تحقیقمان کلی حال کرده اند و معرفی به دانشجوی ترم بعد به عنوان نمونه و ...!
یعنی این باعث می شود که من پارانویایم کم شود مثلا یعنی؟!

نیلوفر یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:42 ب.ظ http://www.farzanegani87.blogfa.com

سلام علیکم
چطوری نینجا جون؟
نینجای خوبی نیستی ها
چرا اینجا نمیشه پیام خصوصی گذاشت آخه؟؟!!!!
یه اس یده کارت دارم
بای بای
وااااااااااااااااااای . . . این چقدر شبیه توئه ه ه ه ه

این چه باحاله :

[ بدون نام ] یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ب.ظ






الان این واکنشت بود نسبت به خوندن متن؟
حوب میشی!
(فک کن اومدم شکلکرو اننتخاب کنم روی کامنت تو اون تیکش که این بود زدم بعد هی اعصابم خورد شده بود که چرا نمیاد!!!!)

نیلوفر یکشنبه 22 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ب.ظ

اصلآ فکر نکنی من بودماااا

اینم از مشکلات بی نام و نشانی گویتده است دیگه!!!
ولی خیلی معجزه است نه!

شیما دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:13 ب.ظ http://shima52.blogfa.com

ساغر جان راستش به نظرم خوب با استادا حرف نمی زنی. زود قضاوت می کنی و نقدهات در مورد استادا گاهی اوقات منصفانه نیست. (ببخشید اما این نقدایی بود که مدتی بود بهت داشتم. )
اگر منظورت از اون خط اول که نوشتی درس هایی که پایین ترین نمره را ازشان گرفتی نمرات شونزده به پایین باشه احتمالا میشه اینها:
محسنی تبریزی - جلایی پور - اعتمادی - جوادی یگانه
از بین این ها در مورد دو نفر: جلایی پور و اعتمادی هیچ شکی ندارم که محاله به خاطر بحث مخالف نمره کم بدن. در مورد اون دو نفر هم بعیده چنین کاری بکنن. به نظرم دوباره بشین با خودت فکر کن و خودن کلاه خودت رو قاضی کن که برگه های امتحانیت رو برای این درس ها چطوری نوشتی و سوال ها رو چطوری جواب دادی.
منظورم از همه ی این حرف ها این بود که به نظرم بله این تصوراتت ناشی از پارانویاست.

شیما دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:30 ب.ظ

راستی برای اون پست از چاله به چاه خنده ات هم کامنت گذاشتم.

ساغر دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ب.ظ

مرسی از نظرت خیلی. ( و نظرات این چنینی! چون اصولا من کلی حال میکنم!) ولی کاملا هم مشخصه که پست من رو نخوندی کامل و برای همین نقدهای عینی شده ات وارد نیست. فقط میتونم پاراگراف اولت رو بپذیرم!
من توی پستم دقیقا نوشته ام که:
"البته غیر از آن درسهای با نمره ی نسبتا پایینی که میدانم چون تحقیقشان را خیلی دیر دادم یا ندادم نمره ام اینجوری شد. (فرهنگ عامه و سیاسی). و غیر از درسی که به نسبت مزخرف نمره دادن استادش خیلی هم خوب شده ام(روانشناسی اجتماعی)!"
منظورم از نمره ی بد هم نمره ای است که به نسبت خودم و کلن چجوری نمره دادن استادش و حدود انتظاری که میداشتم بد شدم! با این حساب نمره ی 16 فرهنگ عامه ام هم خیلی بد است! متوجهی؟!!

به تبع همین یک پاراگرافی که دقیق نخوندی من احتمال میدم که نهایتش یک نگاهی تا اون ستاره ها انداخته باشی و آمده باشی صفحه ی نظرات و این را نوشته ای!

ببین.. واقعا نمیشه درباره ی این حرف زد که من چقدر از نمره هام حقم بوده و چقدر نه! و ازون بدتر اینکه نمیشه اثباتش هم کرد اصلا! حتی اگر برگه ات را ببینی! واقعا هیچ معیاری در این دانشکده برای لزوما خوب نمره گرفتن وجود ندارد به نظرم چه برسد به خوب نمره گرفتم همراه خوب کار کردن!

و از همه ی اینها گذشته من جدا بحثم این نبود که بگم وای چقدر نامردی شده بهم! من سعی کردم دغدغه ی یکی دو هفته ای خودمو نشون بدم و بگم که ریشه هاش کجاست و چه فکر ی به مغز آدم میتونه خطور کنه و چرا؟
خب تو هم اگر ترم پیش معدلت 18.67 می شد و این ترم 15.67 و اصلا هم احساس نمیکردی که نسبت به ترم گذشته کمتر کار کرده ای و چه بسا به لحاظ میزان تلاش خیلی هم بیشتر وقت گذاشته بودی سر درسهایت این چیزها ممکن بود به ذهنت خطور کند! و تا یکی دو ماهی نگذره نمیتوانی قبول کنی که پارایوناست!
حالا منم که دارم میگم آره پارانویا دارم من! به علاوه ی اینکه داشتم سعی میکردم یه ربطیش بدم به بیرون که گویا اصلا موفق نبوده ام!

شیما دوشنبه 23 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 10:49 ب.ظ

پستت رو کامل خونده بودم. اما در مورد اون بند دقت نکرده بودم .البته زیاد فرقی نمی کنه چون استدالات به نظرم باز هم ایراد داره. این که ما خودمون فکر کنیم خیلی تلاش بیشتری کردیم و خیلی حق بیشتری داشتیم که کافی نیست برای نمره ای مطابق با انتظار گرفتن!

حمیده زارعی یکشنبه 29 اسفند‌ماه سال 1389 ساعت 04:27 ب.ظ http://zirezarrebeen.blogfa.com/

سلام ساغر خانم.
مطلبت جالب بود.تا اخرش را خوندم.در چند خط اول خواننده به این نتیجه میرسه که چه بی انصافی!اما بعدش توضیحاتت نتایج دیگه ای را میده به خواننده.
این نوشته را دوست داشتم در کل.از این وبلاگ فقط همین یکی را خواندم.بعدا بقیه ی را هم میخوانم.به نظر میرسه وبلاگ جالبی باشه.
موفق باشی:)

آناهیتا یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ق.ظ

من که نمی دونم در کل سر کلاس چطوری هستی چون نمی بینمت . ولی فکر می کنم که منظورت این بود که نباید اگر نمره ی پایین می گیریم توهم توطئه داشته باشیم که فلانی چون باهاش بحث کردم و بعضا شدید هم بحث کردم و پامو از گلیم شاگرد و استادی اونورتر گذاشتم نمرمو کم داده و کینه به دل گرفته . مثل مردم ایران که حالا که انقلابشون شکست خورده به جای پذیرفتن اشتباهشون و قبول اینکه بابا " از ماست که بر ماست " موضوع رو به انگلیس و آمریکا ربط می دهند و کلا قضیه رو می پیچانند و آنقدر کله شق هستند که نپذیرند " خود کرده را تدبیر نیست "
حالا اگر این منظورت نبوده من شرمنده
اما چندتا نکته هست ... و اون اینکه بنا بر قانون حاکمیت جهانی ( که من و تو که سهله آن گنده هایشان هم چندان ازش سر در نمی آورند ) مردم در همه جای دنیا باید برده باشند . حالا ... یک سری کشورها بنا به موقعیت جغرافیایی و کاراکتر کلی مردمانشون باید به صورت نیمه آشکار " مستعمره " باشند مثل کشورهای خاورمیانه و آفریقایی که اتفاقا به لحاظ ثروت طبیعی و خداداد بسیار غنی هستند . و یک سری از کشورها همچون کشورهای اروپایی مردمانشان باید با این توهم که آزادند ولی در واقع نیستند برده باشند . و به همین نحو هست که تعادل در کل دنیا برقرا می شه . یک طرف در تلاش برای برقراری یک حکومت آزاد ( حالا هرکس این وسط تعریف خودش را از آزادی دارد ) در تظاهرات ها و زندان های سیاسی دست و پا می زنند و طول جوانیشان یا در زندان ها می گذرد یا اصلا نمی گذرد چون کشته شدند یا می روند در غربت ... در همان سرزمین هایی که آزاد می دانندشان ولی خب غربت را که نمی شود کاریش کرد . و در طرف دیگر دنیا انواع مسائلی که مردمان بدبخت این طرف دنیا آنها را آزادی می دانند هست ولی اصولا بچه ها و جوانهایشان طرز فکر مستقل ندارند و حتی به اندازه ی بی مطالعه ترین جوان مثلا ایرانی نمی توانند حرف سیاسی بزنند و اصلا کاری به این کارها ندارند .
بنابراین گرچه چیزهایی نظیر اینکه دزدی در جامعه باب شود یا نه ، معرفت و دوستی باشد یا نه و ... می تواند دست خود مردم آن جامعه باشد اما نوع حکومت و اشخاصی که قرار است آنها را به نام سیاستمدار بشناسیم قطعا آزاد انتخاب نمی شوند ... در هیچ کجای دنیا . همین

ساغر یکشنبه 7 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ق.ظ

قربون آدم چیزفهم! همین!!
(البته دلیل بر این نمیشه که حرفتو قبول کرده باشما!!! چون دلیل خاصی نیوردی نظرت قابل مناقشه نیست و نمیشه روش بحص کرد. در همین حد من مخالفم اینا میشه!!! زنده باد مخالف من و اینا!! )
فقط یه نکته اینکه فکر مستقل نداشتن چه ربطی به آزادی داره! اتفاقا این یعنی آزادی در انتخاب بین سیاسی بودن یا سیاسی نبودن!! (دقت داری من سر هز چیز غیر قابل مناقشه ای هم دعوا میکنم!!)

آناهیتا سه‌شنبه 9 فروردین‌ماه سال 1390 ساعت 12:15 ق.ظ

حالا چون غیر قابل مناقشس ( هوووراااا ) منم زیاد نمی گم ... فقط من باب اون نکته ی آخری که گفتی ...
بهترین راه کنترل و هدایت ساغر عزیزم کنترل ذهنه . و تقریبا در همه جای دنیا ( غرب بیشتر ) از این شیوه برای هدایت مردم استفاده می شه . حالا ... این که جوونای یه مملکت تفکر مستقل ندارن به این معنی نیست که آزاد بودن که مثلا انتخاب کنن سیاسی باشن یا نه . چون اصولا داشتن یک تفکر مستقل تنها به سیاسی بودن یا نبودن یا در کل مسائل سیاسی ختم نمی شه . تفکر مستقل برای تمام جنبه های زندگی . حالا من وقتی یک آدم جوون اونا رو با یه جوون ایرانی مقایسه کردم خواستم فقط مثال بزنم .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد