تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

سازشکار!!

یعنی من رسما عاشق این توده ای های اول انقلابم. دقیق تر بگم عاشق ف.م. جوانشیر!

یک کتابی نوشته به اسم تجربه 28 مرداد. کتاب سال 59 توسط حزب توده چاپ شده. در این کتاب به طرز خیلی افتخار آمیزی از هر اقدام حزب توده یاد شده و به طرز عجیبی همه ی اقدامات در راستای سرنگونی نظام شاه نشون داده میشه و از همه چی  در نهایت به این میرسند که:

"حمایت ما از امام خمینی و از دانشجویان پیرو خط امام برخلاف ادعای خرابکاران و برخلاف تصور باطل کودکان، فرصت طلبی نیست، محصول چهل سال نبرد ضد امپریالیستی و خون دل خوردن از دست سازش کاران است." (ص 228-تاکید از خودشه!*)


کتاب یک پا جامعه شناسی تاریخی است برای خودش!! همه ی اینها به کنار  جایی که درباره 25-28 مرداد توضیح میدهد خیلی با افتخار بیانیه ای را که 27 مرداد دادند و در آن نوشتند: "باید بلادرنگ برافکندن سلطنت و برقراری جمهوری به رفراندوم گذاشته شود" (ص 287) را می آورد. بعد یک زیرنویس بسیار قابل تاملی نوشته:


 "تعجب آور است که تا چه حد موضع لیبرال ها در انقلاب شکوهمند کنونی با موضع خودشان و اسلافشان در روزهای تاریخ آخر مرداد 1332 منطبق است"(ص 287)


و حالا دارم فکر میکنم که چقدر جالب است که آدم های سالم همیشه از یک جا میخورند. از این اعتدال  و جو گیر نبودنشان و همین است که امثال اینها (به قول نویسنده لیبرال ها و در واقع یعنی امثال بازرگان و نهضت آزادی و ملی مذهبی ها که الحق که در راه مصدق اند...) را برای هر دولت و حزب تمامیت خواهی منفور  و سازشکار میکند... فرقی ندارد رژیم شاه باشد یا جمهوری اسلامی یا توده ای یا حتی... نه... شاید نه... شاید به جنبش سبز امیدی باشد هنوز که جوگیر نشود...

 

___________________________________________________________________________

* تاکید بسیار بجایی هم هست. گویا اولین کسانی که شروع کردند به "امام امام" همین دوستان توده ای بوده اند!

**من هنوز دارم سعی میکنم که آن پستی که پس نوشت هایش را نوشته ام را بنویسم! :) 

 


نظرات 2 + ارسال نظر
مسیح آیتی جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:37 ب.ظ

آیا مسوولیت شکست هر طرح و نقشه ای رو میشه به دیگران فرافکنی کرد؟ از کجا باید فهمید که اگر نقشه من شکست خورد، فکر و طرح و عمل من نقصی داشته یا اشکال از من نبوده و من کارم رو درست انجام دادم و نتیجه به مسایل دیگری بر میگرده؟
همین دشواری در شناخت مسوولیت خودمان زمینه خود فریبی را ایجاد می کند. واقعا شکست نهضت ملی و کودتای 28 مرداد و از بین رفتن حاصل سالها مبارزه چقدر به نارسایی طرحهای جبهه ملی بر میگرده؟ اینطور که دوستان ملی گرا اخلاق گرایی رو وجهه همت خودشان قرار داده اند ظاهرا همه مشکلات به انحطاط تاریخی ملت ایران بر میگرده و مسوولیتی متوجه این دوستان نیست. اینکه ایدئولوژی اسلام گرا پس از انقلاب استقلال و تمامیت ارضی کشور رو با همه تهدیدات موجود حفظ کرده هم احتمالا به خشونت و بی اخلاقی پس از انقلاب بر میگرده و ربط وثیقی با طرم و نقشه ندارد. به گمانم قضاوتهایی از این دست تا اندازه ای خود فریبی است. باید پذیرفت که جبهه ملی و نهضت آزادی هرگز یک استراتژی کارآمد برای دفاع نداشته اند و چنان در دام اخلاق گرایی و پاکدستی افتاده اند و عدم خشونت را از روش به هدف تبدیل کرده اند که با هر بادی بنای فخیمشان به لرزه می افتد. آیا واقعا در این وانفسای ظلم و سبعیت که ظاهرا در تمام تاریخ هم بهتر از این نبوده می توان بدون استراتژی مبارزه جنگید؟

ساغر شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 09:17 ق.ظ

- لطفا انقدر روی هوا حرف نزنید و مثل من رفرنس بدید تا منم یه چیزی یاد بگیرم. مثلا اونجاهایی که درباره ی جبهه ملی صحبت کردید قطعا باید رفرنس بدید چون برای من اصلا بدیهی نبود.
۲- شما میگویید به با اخلاق گرایی و رعایت اصولی مثل عدم خشونت نمیتوان سر پا بود. خب شما بفرماید که اگر این چیزها را باید دور ریخت چه جیزی را باید وجهه همت قرار داد؟ فساد و پستی و خشونت و دورویی و کاریکاتوری از ماکیاولیسم را؟
در اینصورت به قول شما آن ایدئولوژی اسلام گرایتان هم با همین چیزها و ۸ سال گند زدن به زندگی ملیون ها نفر (غیر از تلفات عینی و بیرونی جنگ) تمامیت ارضی را حفظ کرد؟ و مثلا یزدی کارکشته در سیاست خارجی این تهدیدات را نمیفهمید و نمیتوانست به قول شما تمامیت ارضی را حفط کند؟
۴- اینطور که به نظر می رسد شما مبارزه را در بی اخلاقی و خشونت و احتمالا مبارزه مسلحانه (خصوصا درباره زمان شاه) میدانید. اگر چنین است بله نهضت هیچوقت چنین استراتژی مبارزه ای نداشته که به قول شما بخواهد ارآمد باشد. و همین باعث انشعاب گروه های تندروتر از آن شد. راه حل آنها همیشه گفتگوی مسالمت آمیز بوده و مذاکره با ظالم و پرهیز از ایده آل پردازی های دست نیافتنی که در نهایت منجر به انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی و امثال این رژیم های فاسد که در واقع بازتولید فجیع تری از وضعیت قبل از انقلاب ها هستند. و اتفاقا این نوع روش ها بسیار کارآمدتر و دست یافتنی تر و ماندگار تر است چرا که مثلا به جای برانداختن یک دیکتاتور (که هیچ تضمینی وجود ندارد با رفتن او دیکتاتور دیگری تولید نشود در ساختارهای جامعه) به صورت تدریجی فرهنگ دیکتاتوری را از بین میبرد و دیکتاتور را از دیکتاتور بودن باز میدارد. خود این کار باعث می شود که دیکتاتور احساس خطر نکند و دست به خشونت نزند. یعنی حتی به نظر من باید تا می شود از امکان خشونت هم گریخت چه برسد به اینکه بخواهیم خودمان در برابر خشونت از خشونت استفاده کنیم. (چیزی که در نامه ی سال گذشته ی مرحوم مهندس سحابی هم ذکر و نهی شده بود)
کلا این بحث ها چه ربطی به ۲۸ مرداد داشت حالا؟!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد