تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

مختاری که من میبینم...!

من هم مختارنامه دیدم بالاخره!‌ قسمت دهمش بود به گمانم. بعد از اتمام فیلم هی نوشتم و نمیدانم چقدر شد. البته قبلش کلی با خودم کلنجار رفتم که آیا من (به عنوان فردی غیرمذهبی یا کسی که رابطه اش با دین مشخص نیست) اصلا میتوانم در این مورد چیزی بنویسم؟ و بعد گذاشتم که بنویسم شده برای دل خودم... نوشتم:

اگر آدم معتقدی بودم شاید چیز خوبی می نوشتم ولی عجالتا چیزهایی که دیدن یک قسمت از این سریال به ذهن من آورد را مینویسم.

۱

اول اینکه تیتراژ سریال (اسامی دست اندرکاران) خودش کلی عاشورایی است.و این نوید را می دهد که شما احتمالا با یک فیلم درست حسابی روبرو هستید!‌ دیدن این همه مرحوم و زنده یاد و چند نام برای ایفای یک نقش جالب است! (البته نصفش به خاطر این است که آدم این روزها از صدا و سیما انتظار فیلم به دردبخور ندارد!) 

 

۲

دوم این گفتمان(!) رایج در فیلم من را کشته! البته از فیلمی که درش چون مهدی فخیم زاده ای هست خیلی بعید نیست اما نکته ی جالب تر اصطلاحات (به نظر من) مدرنی است که در فیلم به کار می رود. البته خیلی جاها همین طریقه ی گفتگوی بازیگران فیلم را جذاب می کند. اما حس تاریخی بودن را از آدم میگیرد. بعضی نام ها هم اشتباها خیلی جدید اند. مثلا در جایی یک نفر به مختار می گوید که بهتر است به ایران بروی. این در حالی است که "از ۶۰۰ سال پیش از میلاد تا ۱۳۱۴ (۱۹۳۵) در میان اروپاییان با نام «پرشیا» شناخته می‌شد"(ویکی پدیا فارسی/ایران) 

فحش هم در این سریال زیاد میشنویم، از انواع مختلف آن! مثل دیگر سریال های این روزهای صدا و سیما ی جمهوری اسلامی ایران!* 

نمیخواهم بگویم این خوب است یا بد ولی این ویژگی سریال را از سریال های مشابه متمایز می کند.


قبل از اینکه  به مهمترین مسئله درباره ی این سریال بپردازم چند تا حاشیه ی از اساس بی پایه هم بگم:

شاید از بی سوادی شدیدم در این حوزه باشد ولی فریاد های پی در پی "یا لثارات الحسین" سریال آدم را به شک می اندازد. مخصوصا که قبل از شروع سریال آهنگی و همراه با آن تصاویری را پخش کردند! (نکته اینجاست که حداقل 10 نتیجه ی جستجوی گوگل از این عبارت مربوط به نشریه ی انصار حزب الله می شود)

یک نکته ی زرد دیگر هم اینکه من رسما عاشق ابن زیاد شده ام! و از مختار هم جدا دل خوشی ندارم، شاید به خاطر قیافه ی داغونش باشد! اما ابن زیاد خیلی آدم معقولی و متعادلی است. نه به حماقت مختار است نه آن عاقلی بچه مثبت وار را دارد. حداقل در این یک قسمتی که من دیدم اینجوری بود! شخصیت اش مدرن است!!! و آن حدی از شجاعت را که باید دارد. (امیدوارم تاثیرات بازیگر و بازی بهترش نباشد! به هر حال عاشق این پیامدهای ناخواسته ام یعنی!)

 

۳

 یادداشت محمدرضا جوادی یگانه را خواندم. وقتی رسیدم به جایی که واکنش دو جوان هیئتی به فیلم و زنده ماندن مختار بیان می شد** با خودم گفتم خب معلوم است که آنها باید چنین بگویند. اگر نبود حسینی که کشته شود و سرش بر نیزه رود...اگر نبود مختاری که زنده بماند و کینه بجوید...اگر نبود این کینه و این کینه ها چطور می شد این همه سال سوار مردم شد؟ حداقل عمر سواری گرفتنشان کم می شد. میخواستم اینها را در قسمت نظرات سایت بنویسم اسمم را هم کنارش... اما به دلیل خیلی پارازیت بودن در آن جمع و جو ننوشتم! *** 

در قسمتی که من دیدم هم این تصور ماندن برای کینه جویی تقویت شد. جایی که مختار گفت آرزویم این بود که زنده بمانم تا انتقام بگیرم!!! 

نمیدانم... شاید این یک پدیده ی جهانی است یا ملیتی یا قومی یا دینی یا ... اما هر چه هست به نظرم عجیب است و با جامعه ی ایران  و خلقیات مردمانش مناسبت دارد. اینکه ظلم را تماشا می کنیم به امید آنکه روزی عادلی داد از اینها می ستاند. قتلی را تماشا می کنیم به امید اینکه قاتل هم اعدام می شود آن هم در مقابل چشمان ما (و چه لذتی دارد وقتی ظالم نتیجه ی ظلمش را میبیند و ما هم او را میبینیم در حال ذلت و بدبختی...! چند درصد افراد جامعه وقتی متوجه مشکلی که از ناحیه ی حکومت به وجود آمده است می شوند می گویند که این چرخ گردون و سرای سپنج و اینها هم روزی می روند و به طرز فجیعی کشته می شوند و ...) در نهایت هم ما همیشه تماشاچی ایم. ولی آرزو میکنیم که بمانیم تا ببینیم! حالا باز به مختار که آرزو میکند بماند تا خودش انتقام بگیرد تا خودش کاری کند. اما به نظرم باز هم خیلی تفاوت ندارد. هر دو در چیزی به نام کینه خلاصه می شوند. انگار این کینه کارکرد انسجام بخشی دارد!‌هر چند وقت یک بار انگار باید ببینیم یکی از این انتقام جویی ها را . 

 انگار همیشه به جای فکر کردن به پیروزی به فعالیت های بعد از شکست فکر میکنیم. بهترین نمونه اش همین جنگ تحمیلی. همیشه برای من این جالب بود که چرا آدمها به عشق شهادت می روند جنگ؟! (حداقل این تصوری است که رسانه و شنیده هایم به من داده است) . به جای فکر کردن به پیروزی به مرگ فکر میکنیم؟ انگار از قبل می دانیم که میمیریم!‌(در واقعه ی عاشورا هم قضیه همین است. و حالا برایش کلی توجیهات توجیه دینی و عقلی و ... وجود داشت که یاران حسین شهید می شوند اما برای نمونه های زمینی ترش که هیچ کدام از این دلایل وجود ندارد چه؟ نکند همین پس زمینه ی عاشورایی آفت زندگیمان شده است؟

بیجا نیست که می گویند ایرانی همیشه برای مرده هایش خوب سینه می زند اما کاری به زنده ها ندارد. جامعه ی مرده پرور. یاد لطیفه ای افتادم که پارسال استاد رفته مان گفت: (برای یک شهری آخوند میفرستند. بعد از یک هفته از آنجا زنگ میزنند و درخواست یک آخود دیگر می کنند. بعد ازشان میپرسند که ما یک هفته ی پیش یکی را فرستادیم. جواب دادند: اونو که کشتیم امامزاده کردیم. یکی دیگه بفرست!)

 آمار اعدام در ایران بالاست اما آیا میتوان آن را فقط به حکومت نسبت داد؟ یک جامعه شناسی در بی بی سی فارسی مصاحبه ای داشت به بهانه ی اعدام شهلا. او می گفت که این حس انتقام جویی هست در میان مردم. نگاه کنید وقایع بعد از عاشورا را. حضور شخصی مثل مختار ثقفی که در میان مردم معروف است به اینکه هر یک از عاملان حادثه ی عاشورا را به طرز فجیعی به قتل می رساند. این مردم را آرام می کند.  

انگار که ما عادت داریم وقتی که باید بجنگیم به انتقام فکر کنیم. تماشاچی های فوق العاده ای هستیم... از دیدن سر بالای دار یا بر نیزه لذت میبریم. این ماییم که می کشیم. و همیشه درمان را مفیدتر از پیشگیری میدانیم. البته اگر واقعا درمانی در کار باشد.

بیهوده نیست که تشیع در ایران بیشتر از هر جای دیگری رشد کرده است. همه ی اینها را ما ساخته ایم. با همین ذهن هایمان... 

 

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 

این زیاد شدن فحش در تلویزیون خودش خیلی جای کار دارد. این که مثلا آیا این صرفا اتفاقی است یا بازتاب جامعه است یا برای جذب مخاطب؟ می شود آن را با موسیقی های پر از فحشی که زودتر از بقیه همه گیر می شوند مقایسه کرد مثلا.

** در جمعی که این قسمت سریال مختار را می دیدیم، یکی دو جوان هیئتی بودند که حق را به مختار دادند، و اینکه مختار عمل درستی داشت که سکوت کرد و تسلیم شد تا در آینده کینه را بپراکند.(به نقل از یادداشت مورد اشاره. تاکید از خودم)

***(واقعا بعد از خواندن مطلب دچار چیزی شبیه حالت تهوع شدم...حالا درست است که ناشی از احساسات زودگذر بود ولی واقعا این حسی که با آدم می دهد اینطور واکنش ها و این نفرت انگیزی اش... و این که احساس میکنی هیچ ربطی نداری به این چیزهایی که داری میخوانی...فقط میخواستم حسم را ثبت کرده باشم!)

نظرات 8 + ارسال نظر
آپلودفا دوشنبه 15 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 02:16 ب.ظ http://uploadfa.net

آپلود فارسی
آپلود نا محدود فایل
آپلود فایل،عکس،فایل زیپ،آهنگ،فایل پی دی اف و......
آپلود همزمان 15 فایل
آپلود با لینک مستقیم
آپلود همزمان 30گیگا بایت
...
مکانی مناسب برای به اشترک گذاری فایل های شما
به ما سر بزنید
www.uploadfa.net

جوادی یگانه سه‌شنبه 16 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 11:56 ب.ظ

جالب بود

حسین چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ق.ظ http://www.sarir209.com

خواندم ش
جالب بود زاویه ای که ازش نگاه می کردی!

ساغر چهارشنبه 17 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 10:07 ب.ظ

باز دم حسین گرم که میگه چی چی جالب بود! البته درسته که کلی ترین چیز ممکن رو گفت! آخه بالاخره از یک متن این همه متناقض نمیشه که همه اش جالب باشه. یعنی وقتی یه چیزیش جالبه یه چیزیش هم باید مذخرف باشه ولی من که با این جملات کلی نمیفهمم چقدر دارم مزخرف میگم که!
البته بنده به طور تام و تمام مدافع حق اساسی نظر نداشتن هم هستم در هر حال!

کی کی پنج‌شنبه 18 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 09:39 ق.ظ

توضیف شما خیلی جالب: حقایقی تلخ در رفتاهای ایرانیان

م.چکاد پنج‌شنبه 25 آذر‌ماه سال 1389 ساعت 12:36 ق.ظ http://arbabesokhan.blogfa.com

سلام.
واقعا خوب مینویسید.
خواننده را خسته نمیکنید جاهایی که مطالبتان طولانی میشود.
موفق باشید

سلام و ممنون!
ای بابا... ماییم دیگه!
ولی مسئله اینجاست که حتی اگر هم خسته نکند، کسی حوصله اش نمی آید که این همه را بخواند که بعد ببیند خسته کننده بود یا نه!
و آنها هم که می خوانند می نالند از نوشتن چیزهای بی ربط بسیار در یک پست...
باز هم ممنون البته

ساغر پنج‌شنبه 9 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ق.ظ

پس نوشت: درباره ی ایراد تاریخی شماره ۲: شاید منظورش همان منطقه ی ایران بودهُ‌ ایران فرهنگی و ...! یعنی اشتباهش قابل توجیه است!

احمد دوشنبه 20 دی‌ماه سال 1389 ساعت 11:37 ب.ظ http://ahmadoraizi.blogfa.com

شما باید اول تکلیف خودتو با دین مشخص کنی بعد نظر بپراکنی! موضع خودت رو هم مشخص نکردی که داری به مختار گیر می دی یا سریال نقد می کنی یا ویژگی ایرانی ها رو میگی!
جهت اطلاع، اگه بقیه سریال رو می دیدی شاید می فهمیدی که این سریال هم میگه کار مختار درست نبوده، اول سریال امام علی و امام حسن رو ول می کنه میره کشاورزی، زمان عاشورا هم خودشو تسلیم می کنه و لشکرش رو پراکنده می کنه و هیچ کمکی نمی کنه، بعد هم که با زبیر بیعت می کنه، حتی این سریال هم نشون میده شیعه حرفی بوده. تاریخ هم همین رو میگه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد