تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

تازه وارد ها

یادداشت های یک جفت جوجه جامعه شناس جوان که به دو صورت کاملا متفاوت فکر می کنند

خاطرات حاج سیاح یا دوره ی خوف و وحشت

 سفرنامه ی حاج سیاح از آنجا شروع می شود که او، بعد از 18سال دوری از وطن به قصد زیارت مادر به ایران باز می گرد..بعد از گذشتن از کراچی و بندرعباس و بوشهر به شیراز می رسد و چند روزی آنجا توقف می کند. خاطراتی که من در اینجا نقل میکم، حدود 30 سال قبل از مشروطه (1256 شمسی)  نوشته شده است.

    در این پست درباره ی سه موضوع امنیت در ایران، بهترین و پردرآمد ترین شغل در ایران و فلسفه ی وجود امامزاده خاطراتی از این کتاب نقل کرده ام و در آخر تجربه ی زیسته ی خودم از چند دقیقه حضور در امامزاده صالح را نوشته ام:  

این ربطی به امامزاده صالح نداره ها

   

امنیت در ایران

توصیف او از وضعیت شهر ها و شیوه ی حکومت حاکمان قوی و ضعیف (و در مورد حاکمان ضعیف در واقع حکومت ملایان به قول خودش)، ضرورت ظهور رضاشاه را به من ثابت کرد. اینکه به چه شیوه ای می شد در ایران امنیت برقرار کرد و چگونه این کار را می کردند: 

"بسیاری از مردم فارس با اینکه از خونریزی و حرص شهزاده معتمدالدوله(حاکم شهر) شکایت داشتند از دو جهت دعاگو و ثناخوان او بودند یکی قلع دزدان و امنیت راه ها که الحق در کمال امنیت بود و یکی کم کردن نفوذ ملاها که مردم از دست ایشان به جان آمده بودند. شاهزاده چون فهم و سوادش از اکثر این ملاها بیشتر و خودش ادیب است و خلافهای اینها را می داند بخرجش نمیرود و غالبا آنها را حاضر کرده از نحو و صرف و لغت و آداب شریعت سوالات کرده ملزم می نماید"(سیاح، حمید: خاطرات حاج سیاح یا دوره ی خوف و وحشت، به تصحیح سیف الله گلکار، انتشارات امیرکبییر، چاپ سوم:1359، ص17و18) 

   این شاهزاده کسی است که به محض دزدی سر می برد.(همان،13) وقتی حاج سیاح به دیدن شاهزاده میرود و شاهزاده از او درباره ی وضع حالیه ی  فارس می پرسد، او چواب می دهد:

"قحط اشرار شده کسی را باقی نگذاشته است لکن این نظم شخصی است و با حضرت اقدس والا هست و با رفتن تان می رود". فرمود: "غیر از سر بریدن و دست و پا بریدن و شکم پاره کردن بخرج ایرانی نمی رود" گفتم: از تربیت نباید غفلت کرد و این افعال ناشایسته از جهالت ناشی می شود اگر از کوچکی مردم را تربیت و قبح این اعمال را خاطرنشان کنند مردم خود ترک این کارها میکنند" فرمود:" بتو نصیحت میکنم در ایران حرف تمدن بزبان نیاور که برای تو خطر جانی دارد" (همان،20)


        بهترین و پر درآمد ترین شغل در ایران

            "یک روز مرا بباغ میرزا دعوت کردند...در آنجا جمعی بودند گفتگو شد که "کدام کار و صنعت در ایران بیشتر دخل دارد؟" حاجی محمد حسن تاجر گفت:"من تجارت دارم و تا چند پشت پدرانم در این کار بوده و زحمت کشیده اند با همه ی اینها بقدر یک نایب الحکومه ی بوشهر ثروت ندارم. در ایران حکومت و ریاست است که گنج بادآورد است. هر قدر حکمران شقی تر و بیرحم تر است و مردم را بیشتر قتل و غارت می کند، در نزد دولت محترم تر و معتبر تر است." حاجی میرزا محمود گفت:"خیر! از حکومت هم بهتر ملائی است. خطرحکومت را ندارد، هر چه می کند منع و مذمت ندارد. معزولی ندارد. از دخل خود به کسی نمیدهد، از همه راحت تر است و بهتر عیش می کند. صدر را می گیرد، دستش را میبوسند، او همه وقت عزیز و محترم و از هر تکلیف آزاد است، با همه اظهار ضعف و فقر بهترین اسلحه و مال را داراست. برنده ترین اسلحه، تکفیر و مال تمام نشدنی، اظهار فقر و گرفتن مال مردم، آیا در دنیا از این طایفه خوشبخت تر وجو دارد؟"

               همه تصدیق کردند. محمد حسن گفت:" آقایان این سخن ها محرمانه است، باید حرف حق را در ایران دفن کرد ما هم باید این کلماترا در این باغ دفن کنیم". گفتم: " واقعا تقیه و خودداری از حق گفتن مشکلتر از تشنگی و آب حاضر ننوشیدن است. من در ممالک آزاد بآزادی عادت کرده ام."(همان، 21 و 22)


            

        فلسفه ی وجود امامزاده

            در این پاراگراف تحلیلی هم از رفتار مردم ایران ارائه می دهد:

           "از بدبختی اهل ایران نمیخواهند از کسب و صنعت و زحمت نان بخورند از این بابت همه برای مفت خوردن در پی وسیله میگردند. ظلام و غارتگران و دزدان بآنهاییکه اقتدار و زور ندارند امثال عوام و عجزه و دهاتی را اسیر کرده، هر یک به وسیله ای چسبیده، مردم را جاهل و ذهن ایشان را پر از خرافات کرده اند و از حقایق و طرق نجات دنیا و آخرت دور افکنده اند. و آنچه از صحبت آقایان معلومم شد هزاران اشخاص تنبل بزی(به زی) سادات و بنی هاشم در آمده، عمامه یا شال کبود یا سبزی را دلیل گرفتن مال مردم و مفتخوری قرار داده اند. بسیاری از مردم بیک خواب جعلی یک آدم فریب، قبری یا سنگی را امام زاده** نامیده معبد و ملجأ، بلکه قاضی الحاجات ساخته اند، عوام را بدام کشیده  و مالشان را می گیرند. بهر سمت ایران بروی هزاران قبر باسم امام زاده  فلان و فلان موجود است. اگر قرآنی به خط کوفی پیدا شده نسبت آن را بیکی از ائمه داده، حاجت را از آن میخواهند و این وسیله ی مفت خوری جمعی گردیده."(همان، 26)**


           

            *این پاراگراف من رو یاد امتحان گرفتن رضاشاه از آنهایی که لباس آخوندی داشتند، انداخت. 


            **چند وقت پیش تجریش با مامانم قرار داشتم منتظرش بودم. رفتم نشستم روی پله های امامزاده صالح.کنارم چند خانم  نشسته بودند که بعضی هاشون جوان و بعضی ها هم میان سال بودند.چند تا بچه هم همراهشون بود. بچه ها هی می رفتند نمک کشف می کردند و می آوردند انقدر که صدای بقیشون در اومده بود که بسه من دیگه کیفم جا نداره.بعد از مدتی از اونها پرسیدم که چرا  اینجا نمک نذر میکنند؟ خانم میانسال گفت: چون نذر آدم زود قبول میشه! من دوباره پرسیدم: خب چرا؟ چرا نمک؟ خانم مورد نظر حرفش رو با کلمات دیگری تکرار کرد. من باز پرسیدم: خب فلسفه ی این نمک چیه؟ نماد چیز خاصیه؟  خانم دیگری جواب داد: به نیت حضرت فاطمه نذر میکنند. پرسیدم: چرا؟ گفت: مهریه ی حضرت زهرا بوده انگار!!! گفتم: مهریه اش آب بود که!  خانم دیگری حرف من رو تایید کرد. به هر حال بحث ما به نتیجه ی خاصی نرسید!


           ***چون نمیخواستم این وبلاگ هم به روز وبلاگ های قبلیم بیفته، عهدی بسته بودم که اینجا فقط نقل نکنم و اگر چیزی نقل میکنم با تحلیل و نظر باشه. اگر چه کوتاه، اما تا این سفرنامه  را  کشف کردم هر کار کردم نتونستم خودم رو نگه دارم،ناچار عهد بشکستم. فقط میتونم قول بدم که وقتی سفرنامه رو تموم کردم، چیزی در موردش بنویسم...

نظرات 12 + ارسال نظر
Get VPN یکشنبه 3 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:52 ب.ظ http://www.getvpn.blogfa.com

سلام دوست من . وبلاگ فوق العاده ای داری . چند ثانیه بیشتر وقتت رو نمگیرم : از فیلتر بودن سایت های مختلف ات بیشتر به وبلاگ من سر بزنید . موفق باشید

بامداد دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:24 ق.ظ http://goftani.blogfa.com

خوبه .... اما نظر خودتو که نگفتی! نه درباره متن کتاب و نه امامزاده تهران؟

ساغر دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:25 ب.ظ

خب همین که من اینها رو انتخاب و نقل کردم توش نظر هم هست یه جورایی دیگه!! نظرم دربازه ی امامزاده صالح اینه که کشکی بیش نیست ولی این نظر چه اهمیتی داره؟ مردم آگاه نیستند از کارهایی که انجام میدهند. فقط پیروی از نیاکان است مثل اعراب دوره ی جاهلیت و احتمالا بعدش که به پیروی از نیاکان در همه جا عمل می کردند! مثل زنده به گور کردن دختران...

بامداد دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:18 ب.ظ http://goftani.blogfa.com

عجب ... خانم ساغر مسئله با کشک بودن یا نبودن امامزاده صالح حل نمی شود! مسئله این است که حداقل این موضوع فهم شود .. یعنی علت بقای این رسم شناسایی شود؟ درجه پایبندی نسل ها در طی زمان فهمیده شود؟ و ... کلی پرسش دیگر که بسته به نگرش پژوهشگر می تواند متفاوت باشد.

ساغر دوشنبه 4 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:01 ب.ظ

خب منم که گفتم این نظر من چه اهمیتی داره چرا میزنی؟
حرفت درسته. همه ی این سوالا رو من هم دارم و بعضیشون رو تو نقل مطلبم مطرح کرده ام.ولی مسئله اینه که همه ی اینها دغدغه ی من نیست. من در حد دغدغه خودم بهش اشاره کرده ام. و تازه اون سوالی هم که دغدغه ی منه سولی نیست که بتونم در موردش نظر بدم. چون نیاز به کار میدانی و کتابخانه ای و ... داره که البته در اون حد دغدغه ندارم در موردش!‌ تو اگه داری بسم الله! دلیل نداره آدم در مورد همه چیزهایی که تو وبلاگش مینویسه یه نظر بی پایه از خودش دروکنه یا اینکه بره کلی بگرده که نظر پیدا کنه!
شده همون بحث درباره ی مهرنامه و اینکه اونا باید(به تعبیر تو)‌به چی بپردازند ها!

بامداد سه‌شنبه 5 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 02:20 ق.ظ http://goftani.blogfa.com

بیشتر مقبول واقع شد.
(-;

یه نفر پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:40 ق.ظ

چطور نتیجه گرفتی امامزاده صالح کشکه؟

ساغر پنج‌شنبه 7 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:09 ب.ظ

خانم یا آقای یه نفر:
۱- لطفا حرفهای آدم ها رو در همون کانتکستی که این حرفها گفته شده ببینید.
۲-راستش هیچ دفاعی از (ظاهرا) نتیجه ای که گرفتم ندارم. صرفا یک نظر کاملا شخصی اه. در موردش تحقیق نکردم. و البته یک مطلب بسیار بسیار بسیار مهم اینکه من در بیانم مرتکب اشتباه بزرگی شدم و شما هم دارید اون اشتباه رو ادامه میدید. اینکه کشک یعنی چی؟ و این کشک بودن ناظر به چی در امامزاده صالح هست؟ ناظر به اصل امامزاده بودن یا نبودن آنجا؟ یا ناظر به مناسک دینی یا خیلی چیزهای دیگه که میشه مطرح کرد. از مثالی که من از برخوردم در امامزاده صالح نقل کردم میشد کشک بودن جنبه ی مناسکی قضیه رو نتیجه گرفت ولی من وقتی این رو مینوشتم داشتم به جنبه ی وجودی امامزاده فکر میکردم.حالا اینکه چرا من همچین نظر شخصی ای دارم میتونه برگرده به همین نقل قول من از کتاب حاج سیاح و چیزهایی که از این طرف و آنطرف درباره ی بی پایه بودن امامزاده ها شنیده ام(اگر شما نشنیده اید میتونم اونها رو هم نقل کنم). اما به طور خاص در مورد امامزاده صالح استدلالی ندارم.
۳- در کل ممنون از توجه شما به بخش نظرات مطلب من!!! از نظرات مربوط به خود مطالب بیشتر استقبال میکنم! و البته میدونم که اصولا بخش نظرات هر مطلبی جذاب تر از خودش هست.

مینا یکشنبه 10 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:15 ق.ظ

حالا تاآخر این کتاب رو بخون نظرات جدید به نظرت اضافه میشه . ضمنا هنوز رشد فکری جامعه ما به حدی نیست که به این صراحت موضوعات اعتقادی مردم رو نقد کنی . ولی به نظر من نقد کردن خوبه و باعث رشد فکر و استدلال منطقی اشخاص شده و افراد کورکورانه از نظرات و عقاید همدیگر پیروی نمیکنند .

دروغگو دروغگو من که میدونم تو مینا نیستی!‌ یه لحظه فکر کردم تو این دنیا و در این لحظه غیر از خودم و خودت کس دیگه ای هم هست که این کتابو خونده باشه! لااقل از یه اسم دیگه استفاده میکردیُ. اسم شوهرتم مینوشتی قبولت داشتیم!
و یک نکته ای اینکه کجا اعتقاداتش نقد بشه هم مهمه. به هر حال من وقتی دارم تو وبلاگی مینویسم که میدونم آدمهای نسبتا تحصیلکرده میخوننش (یعنی گروهی که اصولا باید تحمل حدی از نقد رو داشته باشد) اینجوری مینویسم اینجوری که نمیرم وسط امامزاده صالح جار بزنم! مگه از جونم سیر شدم؟

محمد ‌کلهر سه‌شنبه 12 مرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:36 ق.ظ http://www.mkalhor.ir

جریان این سانسور و این‌ها چی بود ساغر خانم؟!

سانسور یعنی کاری که من نمیکنم ولی شما و امثال شما میکنید. بقیه اش رو هم در سایتتان جوابیدم

ساغر پنج‌شنبه 13 آبان‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ب.ظ

راستی من جدیدا کشف کردم که نمک هم بوده مهریه ی حضرت فاطمه!
اینم از اثرات فرهنگ عامه داشتن با پرستش!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:49 ق.ظ

کتابش الان تودستمه.بنظرمن هرایرانی بایداین کتاب رو بخونه.چیزی که من نفهمیدم عکس ایشان بودباعبا وعمامه!

اولا که اونطور که یادمه اندک تحصیلات حوزوی هم داشته. دوما که این لباس تقریبا رسم اون موقع بوده دیگه! اونم اومده ایران همون سیستمی شده که ایرانیا بود. این لباس لباس سواد و اینا بوده کلی!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد